خداوندا

خداوندا نمیدانی که انسان بودن و ماندن چه دشواراست چه زجری می کشد ان کس که انسان است و از احساس سرشاراست 

آرومم

الان آرومم خیلی

نمیدونم چرا؟

نمیدونم این آرامش از کجا اومده

ولی الان حالم خوبه خیلی خوب

خواهر آزاری

دیروز زنگیدیم به خواهر گرام بحرفیم استرس در کنیم

هیچی دیگه کلی نق نق کردم که قبول نمیشم و اصلا من نمیرم امتحان بدم و.............. انقد گفتم بیچاره خواهر گرام اول یه طومار فحشمان داد بعد بدون خداحافظی تماس پایان منم روحم شاد گردید از این خواهر آزاری

هر چی نزدیک تر میشم بیشتر میفهمم هیچی بلد نیستم هیچی یادم نمیاد حتی یه جمع و تفریق ساده رو هم نمیتونم انجام بدم دستانم میلرزه حتی نمیتونم درست تایپ کنم به هر کی میگم نمیتونم عصبی میشه به کی بگم منم آدمم اینی که همیشه میدیدین وقت امتحانا خونسرد بود یه ماسک رو صورتش داشت از داخل میلرزید حتی بیشتر از یه زلزله 10 ریشتری

ولی الان دیگه ماسکش ترک برداشته نه خیلی وقته ترک برداشته الان دیگه ماسکش شکسته الان خود واقعیشه که میلرزه داره نابود میشه ولی شما وقتی خود واقعی شو می بینین فکر میکنین ماسکه به خدا نیست این خودمم فقط بدون ماسک خود واقعیم که از هر زمان دیگه ای بیشتر کم آورده

چرا باور نمیکنین بخدا منم آدمم آدمـــــــــــــــــــــــم

دیگه کم آوردم هی به خودم امیدواری میدم ولی نمیشه الانم به دلیل اینکه ذهنم آزاد و رها و......... بشه پاشدم اومدم اینجا

مامان دارم خل میشم نه دیگه شدم